گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

گندم طلائی ما

ماه نگار80

سلام عشقم تند تند دارم وبلاگت و آپ میکنم تا خاطرات عقب افتاده رو بنویسم برات،این روزها که به خاطر شیوع بیماری کرونا توخونه ایم وقت زیادی داریم برای کارهای مختلف که یکیش هم سر و سامون دادن به وبلاگت هست،خدا خودش این ماجرا رو ختم به خیر کنه این ماه دو سری مهمون داشتیم،سری اول مامان جون وباباجون بودن که مثل همیشه دو روز موندن سری بعدهم عزیزجون بودن که 9 بهمن اومدن ودوهفته پیشمون بودن با مامان جون اینا رفته بودیم سقالکسار با بابامرتضی پدالو سوار شدین مامان جون داشت برات شال وکلاه می بافت این بازی هم با مامان جون وبابا جون رفتیم بازباران و برات گرفتن فرو...
7 اسفند 1398

ماه نگار 79

سلام عشقدونه بعدحدودا 3ماه دارموبلاگتو آپ میکنم هم سرم شلوغه هم پشت گوش می انداختم بابامرتضی دو روز رفته بود ماموریت شعب تالش و رضوانشهر و لاهیجان ولنگرود ومن وشما تنها بودیم ومن بعدازظهر می آوردمت مغازه و همون جا مشقهاتو مینوشتی     عاشق سودوکو هستی مامان دینا نوبت دندون پزشکی داشت و دینا رو آورد پیش ما با آیلین ومامانش رفتیم عکاسی پاییزی قربون دوستی هاتون که انقدررر عاشق هم هستین   وقتی از خستگی بیهوش میشی جشن یلدا تومدرسه   داریم میریم جشن یلدا آموزشگاه زبان ...
4 اسفند 1398
1